بیرون میزد و تمام تلاشم را میکردم تا متوجهاش کنم که اشتباه کرده،
آقای ما آقای خوبی است.
اما تغییر کردم، یک مسلمان آزادیخواه طرفدار حقوق بشر و دمکراسی شدم. به
این اعتقاد رسیدم که دین باید از حکومت جدا باشد، نه به این خاطر که دین
بد است، بلکه دقیقاً به این خاطر که دین خوب است و دین مستقل از حکومت
بسیار قویتر و دوست داشتنیتر است.
اما این تغییر یک شبه نبود، مدتها بود که با جوابهای آبکی راضی نمیشدم و
سوالهای بی جواب ته ذهنم رسوب میکردند. تا اینکه فرصتی پیش آمد سفر کنم
و مدتی را در غرب که از آن نهی شده بودم بگذرانم. در این مدت خواندم، سفر
کردم، آموختم و اندیشیدم و همواره مسلمان ماندم. آرام آرام به اینجایی
رسیدم که الان هستم.
الان هم در میان بسیجیان و طرفداران رهبر، انسانهایی یافت میشوند که یاد
آور جوانی خودم هستند، خالصانه و به خاطر ایمانشان قدم بر میدارند، نه
به خاطر پول و مقام. اینها انسانهای بیگناهی هستند که سیستم، آموزش و
پرورش، صدا سیما، مساجد و امام جمعهها ذهنشان را شستشو دادند. در مورد
من، تنها خارج شدن از سیستم کافی بود که حقیقت را پیدا کنم.
اینها دشمن ما نیستند، اینها دوستان آینده ما هستند. باید در برخورد با
آنها دقت کنیم، به عقایدشان احترام بگذاریم، آنها را سر لج نیاوریم و
کاری نکنیم که جوانکی که آزارش به مورچه هم نرسیده در موقعیتی قرار گیرد
که انسانی را آزار دهد. وقتی که فهمید میتواند ستم کند، ما هستیم که از
او یک ستمگر ساختهایم.
جنبش سبز وقتی پیروز خواهد شد که آنها هم در کنار ما باشند. آنها وقتی در
کنار ما خواهند بود که ما با شعارهای تند آنها را از خود نرانیم. لبخند
بزنیم، آرزوی خیر برایشان بکنیم و شاخه گلی به دستشان بدهیم. این کاری
است که در سیزده آبان باید انجام بدهیم.
در پایان باید اعتراف نم من خوشحالم که جنبش سبز پیروز نشده، چون هنوز
فرصت داریم که به یاری آنها جنبش را به پیروزی برسانیم. پیروزیی که حق
همه ایرانیان است و همه به یک اندازه از آن سهم داریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر