
زمانی که شاهان بر ایران حکومت میکردند، اقتصاد ایران یک اقتصاد کشاورزی بود. در اقتصاد کشاورزی، زمین اصل است و گاو و دهقان که از نظر خان فرق چندانی هم با هم ندارند، تنها در روی زمین ارزش دارند. برای همین خونها ریخته شد تا زمینها به دست بیاید و یا از دست نرود.
برای اداره اقتصاد کشاورزی، نیازی به ساختارهای پیچیده نبود، تنها یک خان و چند مباشر و تعدادی شلاق و ترکه برای اداره امور کافی بودند. بعدها که نفت کشف شد، باز هم تغییر چندانی نکرد. تنها شلاق و ترکه مباشر جایش را به باتون و گاز اشکآور و پلیس ضد شورش داد. بالاخره نفت و گندم هر دو از زمین به دست میآمدند و باز هم این زمین بود که مهم بود و آدمها بیارزش بودند.
اما در این دوران، قانونها زیر و رو شده است. انسانها ارزش پیدا کردهاند، رئال مادرید ۱۳۲ میلیون دلار میپردازد تا کریستیانو رونالدو را بخرد، در حالی که میتوانست با این پول حدود ۳۰ هزار مترمربع زمین مسکونی در بهترین نقاط تهران بخرد.
در این دوران کار آفرینانی پیدا میشوند که بدون زمین، بدون سرمایه و تنها و تنها با قدرت خلاقیت و ابتکارشان، میلیاردها دلار درآمد کسب میکنند و ما هر روز از فراوردههای آنها استفاده میکنیم: گوگل، یوتیوب، یاهو و میکروسافت. همه اینها در جوامع دموکراتیک رخ دادهاند، جایی که ذهن آدم آرامش دارد، جایی که انسان ارزش دارد. این ارزش، ارزش مادی نیست که با پول و سیبزمینی پرداخت شود. این ارزش ارزش معنوی است. احترام است، مشورت است، حقوق بشر است، دموکراسی است.
ایران امروز ایران کشاورزی نیست. ایران کاملاً مدرن هم نیست. یک جایی در این میان است. در حال گذار از جامعهٔ کشاورزی خانسالار به عصر مدرن است و حاصل بحران امروز تعیین میکند که در آینده چه خواهد بود. جنگ امروز جنگ دین و مذهب و اسلام و هاشمی و رهبر و احمدینژاد نیست. جنگ جامعه سنتی خانسالار با جامعهٔ مدرن عصر اطلاعات است. در یک سوی میدان خانها و دهقانها ایستادهاند و در سوی دیگر نخبگان جامعه و استادان و هنرمندان و روحانیون و کشاورزان مدرن و همه آنهایی که بیل و کلنک دهقانی را کنار گذاشتهاند و حرفهای و دانشی و هنری آموختهاند.
در این جنگ، سلاح یک طرف بیل و کلنک و خیش است و سلاح طرف دیگر قلم و دوربین و اندیشه. سلاح یکی سخت است و سلاح دیگری نرم. خان فکر میکند که میتواند با سلاح سختش این انقلاب نرم را سرکوب کند، اما نمیتواند. اگر بتواند، باز هم بازنده اوست. باختنی به مراتب سخت تر.
فکر کنید که امروز خان و مباشرانش بتواند به قول خودشان انقلاب بچه سوسولها را سرکوب کند. آنها را دلسرد کند و به کنج خانه بفرستد. اما نمیتواند آنها را مجبور کند که خلاق و کار آفرین باشند. نمیتواند آنها را مجبور کند که در ایران بمانند و سرمایهگذاری کنند، چه مادی و چه ذهنی. این کنار کشیدن نخبگان برای خان گران تمام خواهد شد.
با کنار کشیدن نخبگان و کار آفرینان، اقتصاد میخوابد، تورم سر به فلک میکشد و بیکاری بیداد میکند و همه اینها کارد را به استخوان دهقانان میرساند. و آن وقت است که دهقانان قیام خواهند کرد، و سلاحشان قلم و دوربین نخواهد بود. سلاحشان بیل و کلنک خواهد بود و انقلابشان سخت و خونین. در نهایت دهقانی حکومت را بدست خواهد گرفت که تنها حاکمی که در تمام عمرش دیده خان است و تنها زبانی که بلد است، زبان ترکه و شلاق است. روز از نو و روزی از نو.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر